سال گذشته شب یلدا ، همه‌ی خاله ها و بچه ها و نوه ها خونه‌ی مادربزرگم دعوت بودیم و مراسم شب چله اونجا برگزار شد. از اونجایی که امسال خیلی ها باید طرف همسرهاشون رو هم راضی نگه میداشتن، پنجشنبه شب رو یک ویلا خارج از شهر رزرو کردیم و همگی دور هم جمع شدیم و تا عصر جمعه در کنار هم بودیم و خیلی خوش گذروندیم.

و اما دیشب که شب یلدای اصلی بود شوهرها و پسر خواهر شوهر منزل مادر شوهر جمع شدیم به صرف کوفته که خواهر شوهرم پخته بود و میوه و دسر که ما آماده کرده بودیم و تخمه و برنجک که اون یکی خواهر شوهر آورده بود و شیرینی و دسر که پسر خواهر شوهر آورده بودن. درسته مثل سالهای قبل آجیل آنچنانی خریداری نکردیم و خیلی ساده برگزار شد، اما همین دور هم بودن و برای چند ساعتی بدون دغدغه خندیدن به یک دنیا تشریفات و تجملات می‌ارزه. قدر این با هم بودن ها رو بدونیم. قدر وجود بزرگ ترها رو بدونیم. قدر ذوق و خوشحالی مادربزرگ ها و پدربزرگ ها رو بدونیم.

اندر احوالات شب چله 98

نوشتن هم انگیزه میخواد

ای حرمت ملجأ در ماندگان دور مران از در و ، راهم بده .... لایق وصل تو که من نیستم اِذن به یک لحظه نگاهم بده

ها ,رو ,هم ,خواهر ,شب ,شوهر ,بودیم و ,رو بدونیم ,ها و ,خواهر شوهر ,بود و

مشخصات

تبلیغات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رویای بیت کوین Bitcoin Dream پرسش و پاسخ وردپرس سایت کیم کالا فروشگاه اینترنتی Lotus Water Psychology سایه وارونه داده پردازی نرم افکار اپیکیشن نت مانی net money مرکز تخصصی گچبری و قالبسازی آذین بیوگرافی ابوالفضل بابادی شوراب گروه هنری اولین اکشن سازان جوان اقیانوس طلایی .:: تنفّس صــــبح ::. شین نویسه خبر شهدای مدافع حرم پایکد نقاشی کشیدن درمان مو کبدچرب Sh.S نمونه سوالات استخدامی بانک تجارت (فروردین 1400) رسانه ارزهای دیجیتال و صرافی Coinex مرکز ماساژ در تهران